lively
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |


اين روزها ، خودم نيستمـ
دليلش را نميدانمـ
خوب يا بدش را هم نميدانمـ
" من، خودم نيستم"، همــين قدر را ميدانمـ
ميخواهم به تو برگردمـ
تنــــــــــــــها به آغوش تو
اي خــــــــــــــــــــــــ ـدا ...

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |



http://darkdiary.ru/user_data/photo/alone_girl.jpg

آن که می گوید دوستت می دارم
خنیاگر غمگینی است
که آوازش را ازدست داده است.
ای کاش عشق را زبان سخن بود.
 هزار کاکلی شاددر چشمان توست
هزار قناری خاموش در گلوی من.
ای کاش عشق را زبان سخن بود.
آن که می گوید دوستت می دارم
دل اندوهگین شبی است
که مهتابش را می جوید.
ای کاش عشق را زبان سخن بود
 هزار آفتاب خندان در خرام توست
هزار ستاره ی گریان
در تمنای من.
 عشق را...
ای کاش زبان سخن بود.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |


http://s1.picofile.com/file/7696983438/673165_MGEZzcI3.jpg

خدايا خيلي وقت است كه ديگر خوش نميگذرد؟؟؟

فقط خوشم كه ميگذرد...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |



http://www.blogsky.com/users/Profile/39599339448862.gif

خدایــ ا

قفس تنگ شد ــــهــــ است برایمــــ

یا بالمــــــــــ را بچینــــــــــــ

یا در را باز کنــــــــ !

دیگر توانـــــــ ی برای مقابله نیـــــ ست !!!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |


http://despra2.persiangig.com/image/daryab.jpg

دل من 

درد اگر سینه شکافد

نفسی بانگ مزن !

درد خود را به دل چاه مگو !

استخوان تو اگر آب کند آتش غم

آب شو ، آه مگو !

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

http://hot.98love.ir/wp-content/uploads/2013/03/sad-alone-picture-11.jpg

|صـכقـہ| نمیخواهــمـ |گـכایــے| نمیکنـمـ

قـــرض همـ نمیگیـــرمـ بــہ هر بـهـــایــے ڪہ باشـכ خریـــכارمـ

ڪسے هــســـت ڪہ تـنهـــا یڪ :

|لبـخنـــכ|

بــہ مــن بفروشـــכ؟


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |


.

تـــو حبــــس ِ سکـوتـم ؛
پــُــر از هــــق هــــق ُ درد !
ببیــن
درد ِ دوری ت با این دل چــــه هـا کــرد !!!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

 
اگر نمي خواهي بر تيره بختي من گواهي دهي

خواهش دارم روبه روي من نمان ،

عبور كن ،
 
كوچه را طي كن

و در انتهاي كوچه محو شو ،

همان گونه كه آدم هاي خوشبخت محو مي شوند...
 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |
 
نگاره: ‏آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم !
و فهمیدم…
تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه
درکش کنم‏
 
آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم !

و فهمیدم…

تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه

درکش کنم

 

 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.
درد دارد. . .
وقتی همه چیز را میدانی…
و فکر میکنند که نمیدانی…
و غصه میخوری که میدانی…
و میخندند که نمیدانی
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.

لحظه ها عــــریانند …

به تن لحظه هایت ، جامـــه انـــدوه مـــپوشان هرگز …!
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |


http://taghanak.persiangig.com/poem/0000Mah_Dar_Ab.jpg

 

وقتی بغضم شکسته شد
و نفس هایم
غرق شد در اندوه و بی تابی
فقط "سکوت" با من بود.
گاهگاهی که تنم
خسته از لحظه ها
به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد
شب هایی که بالشم
خیس می شد از اشک شبانه حسرت

فقط "سکوت" با من بود
.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |


http://www.shahrefarsi.com/wp-content/uploads/2012/11/7bba581a2dd8.jpg

دستانم تشنه ی دستان توست
شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم
با تو می ما نم
 بی آنکه دغدغه های فردا را داشته باشم
زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |


http://deborah.persiangig.com/171/axe.sub.ir_ihdnc7_7.jpg

دلتنگی را چگونه هجی کنم تا درک کنی ؟
چهار ستون بدنـم
زیر سنگینی اش تا خورده است . .

.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |
عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.
 
یک نفر ،
همیشه یک نفر نیست ؛
یک نفر گاهی همه است …
شاید حالا بتوانی بفهمی
وقتی غروب یک روز تعطیل
دلم برای تو تنگ می شود
چه دلتنگی عظیمی را
به دوش میکشم …!!!
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.

ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻓﻘﯿﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰﯼ
ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﭘﻮﻝ ﺍﺳﺖ . . .

 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |


نشستم پای مشروب گفتن بخور بگو به

سلامتی اونی که دوستش دارم...

پیکو به لبم نزدیک کردم اما نخوردم!

ولی گفتم به سلامتیه اونی

که از وجودش نفس میکشم...

گفتن چرا نخوردی؟؟؟


سلامتیه اونو تو پاکی میخوام نه مستی!!!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |


که از همه گلهای رُز تنها بخاطر اینکه


خار یکی از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشیم





که همه رویاهای خود را تنها بخاطر اینکه


یکی از آنها به حقیقت نپیوسته است رها کنیم





این دیوانگیست ...



که امید خود را به همه چیز از دست بدهیم بخاطر اینکه


در زندگی با شکست مواجه شده ایم





که از تلاش و کوشش دست بکشیم بخاطر اینکه


یکی از کارهایمان بی نتیجه مانده است





این دیوانگیست ...



که همه دستهایی را که برای دوستی بسوی ما دراز می شوند بخاطر اینکه


یکی از دوستانمان رابطه مان را زیر پا گذاشته است رد کنیم





که هیچ عشقی را باور نکنیم بخاطر اینکه


در یکی از آنها به ما خیانت شده است





این دیوانگیست ...

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

شعر عاشقانه, اشعار عاشقانه

همگي ميگذرند...

چتردارن به دست...

تانباردباران"برسروصورتشان...

اما...........

من تنهاورها

زيراين سقف سياه

مينشينم بي تو...

وبه تو....مي انديشم...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

نترس…

اگر هم بخواهم از این دیوانه تر نمی شوم

گفته بودم بی تو سخت می گذرد بی انصاف

حرفم را پس میگیرم…

بی تو انگار اصلا نمی گذرد!…

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

بـــــــــاران …

بهانــــــــــه ای بود …

که زیر چتــــــــــر من ،

تا انتهای کــــــــــــــــــــــــــوچه بیایــــــــــــی

کـــــــــاش …

نه کــــــــــــــوچه انتهایی داشت …

وَ

نه بــــــــــاران بند می آمــــد…

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

 
مــن از تــــکرار ِ نـــام ِ تــو در قـــلـــب ِ خــویــــش

هـــزار شــــــعر میسازم

تــو بـه ایـــن دســت سازه هـــای ِ مــن نخـند

عشق را صادقانه

بـــــاور کــــن ... . .
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |




مـــن چقــدر دلتنگــــم

و چقدر تشنــــه لبخند کسی کـــه بــــــاران را میشناسد

دریـــــا رامیفهمد

و میداند سنگ سنگ است و نبـــــاید پــــــرتــاب کرد...
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |



این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این
"نمایش"
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |




چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود
انتظــارت را میـکشـــــد چــه شیرین اســـــت
طعــم پیامکی کــه میگـــوید :
 
" کجایـی نگران شدم "

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |



شاید آرام تــر می شدم
فقــط و فقـــط
اگر می فهمیدی ،
حرفهایم به همین راحتــــی که می خوانی
نوشته نشده اند !!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |


به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دلکند نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچکس ...هیچکس اینجا به تو مانند نشد

همه کس در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این بند خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند.. .نشد

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |



فقط صدایشان، یواش تر از صدای قلب یک زن است!
مرد ها هم در خلوتشان برای
عشقشان گریه میکنند!
شاید ندیده باشی؛ اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب
میکنند!
هر وقت زن بودنت را میبینم؛ سینه ام را به جلو میدهم،صدایم را کلفت تر
میکنم
... تا مبادا...لرزش دست هایم را ببینی !
مرد که باشی ... دوست داری ... از نگاه یک زن مرد باشی ..!
نه بخاطر زورِ بازوها

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

مژه که بر هم زنی بدون هم میگذرد...

اماسخت!!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺑﺎﺻﺪﺍ ﻣﻲ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ...

ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ , ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺻﺪﺍ !ﺍ

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

نـــــــــــویسنده ها "سیگار" می کشند...

شـــــــاعر ها" هجران"...

نقاش ها "تـــــــابلو"...

زنــــــــدانی ها" تنهایی"...

دزدها "سرک"...

مریض ها "درد"...

بچـــــــه ها "قد"...

ومــــــن برای کشیدن "نفـــــــــس های تو" راانتخاب می کنم...

مـــــــن برای نفـــــس کشیدن" هـــــوای تو" را انتخاب می کنم...

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

[تصویر:  201009191959406347.jpg]

 

"درد"را از هـ ـر طـ ـرفـ ـش بـ ـخـ ـوانـ ـی"درد"اسـ ـت...!!!

دریـ ـغ از "درمـ ـان" کـ ـه عـ ـکـ ـسـ ـش "نـ ـامـ ـرد"اسـ ـت...!!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

[تصویر:  201009132035168453.jpg]

 

نپـ ـرس...!!

 

 

هـ ـیـ ـچ نـ ـپـ ـرس از دلـ ـم...!

 

 

هـ ـمـ ـیـ ـن"چـ ـه خـ ـبـ ـر"...؟

 

 

هـ ـمـ ـیـ ـن "چـ ـه مـ ـیـ ـکـ ـنـ ـی ایـ ـن روزهـ ـا..؟"

 

سـ ـوال بدی سـ ـت...!!!!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون
مـن

ویـرانــے ِ بعــد از

عـــُـــبور ِ تـوام ...

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون

هزاران دستـــــــ هم به سویم دراز شود

پــــــــس خواهم زد

تنــــــــها
 

تمنای دستان تـــــــــــو را دارم

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |
lovely-pic-smsplz-com (35)

 

یک شهروند مضطرب،

یک کارمند گیج
یک دختر سرگشته،
یک انسان بـﮯرؤیا؛
تنهایــﮯمن شکلهایـﮯمختلف دارد

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

piclove smsplz (3)

هـوا را هر چقـدر نفـس بـکـشی

بـاز هم بـرای کشیدنش بـال بـال میزنی

مـثل تـــــــــــــو …

کـه هر چقدر که باشی

باز باید باشی!

میفهمی‌چه میگویـم؟؟!!!

بـــــــــــــودنـــت مهــــــــــــم ­ است…!!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

روزے خواهـב رسیـב ...
ڪــﮧ בر حسرت تـڪرار בوبارهے مـטּ خواهــے بوב .!.!.
میـבانم روزے ڪــﮧ نباشم ...
هیچـڪس تـڪرار مـטּ نخواهـב بوב .!.!.

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

ﮐﺴﯽ ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺘﻢ؟
ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ کسی ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ،
لباسش ﺷﺒﯿﻪ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ...

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط مهدی شکوری |

همیشه باید کسی باشد
تا بغض‌هایت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهمد
باید کسی باشد…x
که وقتی صدایت لرزید بفهمد
که اگر سکوت کردی، بفهمد…
کسی باشد که اگر بهانه‌گیر شدی بفهمد
کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن بفهمد
به توجهش احتیاج داری
بفهمد که درد داری که زندگی درد دارد که دلگیری
بفهمد که دلت برای چیزهای کوچکش تنگ شده است
بفهمد که دلت برای قدم زدن زیرِ باران
برایِ بوسیدنش برایِ یک آغوشِ گرم تنگ شده است
همیشه باید کسی باشد همیشه…