lively |
|
|
بــے تو ..... بــے تو ..... بــے تو ...... بــے تو ...... بــے تو ......
اَگـــ ـَر میدآنی دَر دُنیـآ کــَسی هستـ کهـ بـآ دیدَنــَشـ…
گاهـــ ـی فکـر میکنمـ کــار تـــو “ســـ ــخــ ــت تر” از مـ ــن استـ !
و تو زیر بـار این همـ ـــهـ عشـــ ــق قــــد خـمـ نمیکنیـ …  همـہ چیـــ ـــــــ ـــــزش פֿـآصــہ
مـیــدونــیــن دِلــَــ ـــــــــ ــــمـ چـــیـ مـــیـــخـــواد!
خــُــــ ــــــ ــــدا بــــیـــ ـاد بــِــهــِـمـ بــِــگــــه: دیــ ـــوونــَـ ـم کـــَـردی بـــیــــا ایــنـــَـمـ هـــَ ـمــونــی کـــهـ مـــیــخــــواســــتـــ ــیـ …
خـــــ ــــــــ ـــــــدایا گاهــــ ـــیـ نگاهیـ
یــــــــ ــــــــادیـ....
بــــ ـــــ ـــاورمـ نمیشود کهـ دیگر مـ ــرا نمیبینیـ
جوجـــ ــه اردکـ زشتتـ شدمـ چهـ فرقــــــــــ ــــــــی میکند
درسیرکـ یــــــــ ــــــــا در خانهـ...
خنده اتـ کهـ تــــــ ــــــ ــــ ــــلخ باشد
دلــ ــــــ ـــــ ـــتـ که خونـ باشد
روحِ باران،
از این غم ِ پُرحرف آمد …
لحظه ای در گذر از خاطره ها
ناخودآگاه دلم یاد تـ♥ـو کرد
خنده آمد به لبم شاد شدم
گویی از قید غم آزاد شدم
هر کجا هستی دوستـــ♥ ت دارم
 כرכ כارכ “امروز”
حرفے براے گفتن نداشته باشے
با ڪسے ڪه تا “כیروز”
تمام حرف هایت را فقط به او مے گفتے…
 شاید به هم باز رسیم…
روزی که من به‌سانِ دریایی خشکیدم…
و تو چون قایقی فرسوده بر خاک ماندی…
 لذت بردن از زندگی آسان است…
ولی ارزش واقعی دادن به آن مشکل است…
 هـرگـــز روزت را با تكـــّـــه هاي شكســته ي ديـــروز آغــــاز مكـــن. امــــــــــــروز روز دیگــــــریسـت.
 بدون صداقت , وفاداری و تعهد هرچقدر هم که بگی دوستت دارم یعنی هیچ , یعنی پوچ !  امان از این بوی پاییزو آسمان ابری
بعضیا هم هستن که تصادفی وارد زندگی آدم میشن تکلیفت باهاشون روشن نیست.... ولی نفست به نفسشون بنده !!!
تو مخاطب نبودی که خاص شوی خاص بودی که مخاطب شدی !
عمیقترین درد زندگی ،
دلبستن به کسی است که بدانی به تو تعلق ندارد...  به سلامتی کسایی که
چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه . . .!  حالی که پریشان است !
احتیاج به آرامش دارد ؛ نه سرزنش .... کاش می فهمیدند ... !!!  دلم گرفته …
دلم گریه می خواهد … آری دلم گرفته... از این روزگاران بی فروغ ! از این تکرارهای ناپایان ! دلم گرفته از این همه کینه …. این همه دروغ ! از این مردمان نا مهربان و بی وفا دلم گرفته ……. دلم برای کوچه پس کوچه های مهربانی ها تنگ است ! دلم تنگ است برای کودکی ام که پاورچین پاورچین روی سنگفرش های زندگی بی دغدغه قدم می زدم ! دلم برای دلتنگی های شیرین و انتظارهای کشنده تنگ است…! آری دلم گرفته...  زمزمه های تو در گوشم نیمه شب رقص ملافه ها بوسه های کوتاه دوستت دارم های یواشکی خنده های کوچک و دستانمان که یک دیگر را آرام پیدا می کنند را عاشقانه دوست دارم...  گــــاهـی ,
آنـــــــــقدر دلـتنگـــــت میشـــــــم... کــــه اگــــــر بــفهمــــــــی از نبــــودت خــجالــــــــــت مـــی کــــــشی ...  چند وقتـﮯست هر چـﮧ مـﮯگردم 
اين روزها ، خودم نيستمـ
دليلش را نميدانمـ خوب يا بدش را هم نميدانمـ " من، خودم نيستم"، همــين قدر را ميدانمـ ميخواهم به تو برگردمـ تنــــــــــــــها به آغوش تو اي خــــــــــــــــــــــــ ـدا ...
آن که می گوید دوستت می دارم
خدايا خيلي وقت است كه ديگر خوش نميگذرد؟؟؟ فقط خوشم كه ميگذرد...
خدایــ ا قفس تنگ شد ــــهــــ است برایمــــ یا بالمــــــــــ را بچینــــــــــــ یا در را باز کنــــــــ ! دیگر توانـــــــ ی برای مقابله نیـــــ ست !!!
دل من درد اگر سینه شکافد نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو ! استخوان تو اگر آب کند آتش غم آب شو ، آه مگو !
|صـכقـہ| نمیخواهــمـ |گـכایــے| نمیکنـمـ قـــرض همـ نمیگیـــرمـ بــہ هر بـهـــایــے ڪہ باشـכ خریـــכارمـ ڪسے هــســـت ڪہ تـنهـــا یڪ : |لبـخنـــכ| بــہ مــن بفروشـــכ؟
تـــو حبــــس ِ سکـوتـم ؛ اگر نمي خواهي بر تيره بختي من گواهي دهي
خواهش دارم روبه روي من نمان ، عبور كن ، كوچه را طي كن
و در انتهاي كوچه محو شو ، همان گونه كه آدم هاي خوشبخت محو مي شوند...  آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم !
و فهمیدم… تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه درکش کنم
 درد دارد. . .
وقتی همه چیز را میدانی… و فکر میکنند که نمیدانی… و غصه میخوری که میدانی… و میخندند که نمیدانی
لحظه ها عــــریانند …
به تن لحظه هایت ، جامـــه انـــدوه مـــپوشان هرگز …!
وقتی بغضم شکسته شد
و نفس هایم
غرق شد در اندوه و بی تابی
فقط "سکوت" با من بود.
گاهگاهی که تنم
خسته از لحظه ها
به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد
شب هایی که بالشم
خیس می شد از اشک شبانه حسرت
فقط "سکوت" با من بود  دستانم تشنه ی دستان توست
دلتنگی را چگونه هجی کنم تا درک کنی ؟  یک نفر ،
همیشه یک نفر نیست ؛ یک نفر گاهی همه است … شاید حالا بتوانی بفهمی وقتی غروب یک روز تعطیل دلم برای تو تنگ می شود چه دلتنگی عظیمی را به دوش میکشم …!!! |
 به وبلاگ من خوش آمدید ehsa3_tanhaei@yahoo.com
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com |
<-PollName->
خبرنامه وب سایت: